روز مبارزه با همجنسگرا هراسی

امروز به عنوان روز مبارزه با همجنس گرا ستیزی معرفی شده در دنیا….

یه متنی هست که یکی از دوستان توی فیس بوک گذاشته من می گذارمش اینجا

در ضمن امروز سرویس دهی کافه برای همه ی همجنسگراها و دوستدارانشون مجانیه

متن:

علارغم آنکه همجنسگرایی در بسیاری از کشورها به رسمیت شناخته شده و حتی از لیست بیماریهای روانپریشی نیز حذف گردیده است اما هنوز این واقعیت وجود دارد که بسیاری از همجنسگرایان برای داشتن زندگی امن ناچار به نقش بازی کردن و زندگی در خفاء و یا وفق دادن خود با شرایط هموفوبیک جامعه هستند.بنابراین لازم استکه این برسمیت شناختن و قانونی شمردن همجنسگرایی با پذیرش و برسمیت شمردن توسط اذهان عمومی و جامعه تکمیل گردد و روز جهانی *مبارزه با هموفوبیا* برای همین منظور تعیین گردیده تا این افراد به شکل علنی در جامعه حظور یافته و با اجرای مراسم و رژه غرور جامعه را رفته رفته به سمت پذیرش و برسمیت شمردن کامل همجنسگرایی سوق دهند.
واژه *همجنسگراهراسی* اولین بار در سال 1960 ظهور نمود و برای اولین بار در سال 1969 توسط روانشناس آمریکایی *جورج دین.برگ* در انجام مطالعات و نشر مقالات مورد استفاده قرار گرفت و مفهوم آن *ترس و نفرتی بود که یک فرد دگر جنسگرا از بودن و حضور همجنسگرایان در کنار وی از خود بروز میداد* و این ترس و نفرت ناشی از این اعتقاد بود که *اکثریت و غالب بودن افراد دگر جنس گرا در جامعه معرف و دلیلی کامل برای طبیعی و سالم بودن این افراد و غیرطبیعی و نا سالم بودن سایر موارد است*.به عبارتی دیگر در یک جامعه همیشه رای با اکثریت است.
روز جهانی مبارزه با هموفوبیا یک فرصت مناسب و مثبت برای حظور همجنسگرایان در جامعه است تا بدین شکل بر *سلامت خود* و نیز *غلط بودن این باور که رای همواره بر اکثریت است* تاکید نمایند.
روز 17 ماه می مصادف با 28 اردیبهشت ماه را خدمت تمامی دوستان دگرباش ایرانی و غیر ایرانی صمیمانه تبریک عرض مینمایم.‬

این نمایش پرده‌ای نیاز به جاوااسکریپت دارد.

غر غر به جون جامعه ی همجنسگراییمون به دعوت امین پارسی

خوب باید از اینجاش شروع کنم

-همیشه از این می ترسیدم که به عنوان یه آدم هوس باز و کسی که با همه کس ارتباط برقرار می کنه شناخته بشم،برای همین چندسال طول کشید تا پذیرفتم که چی هستم

-خیلی برام ناراحت کننده هست که توی جامعه ی همجنس گرای ما افراد زیادی هستن که به ظاهر دنبال چیزی بیش از سکس هستن ولی بعد از ی معاشرت کوتاه می فهمیم که نه….

-این داستان هنوزم برام مشخص نشده… که طرف همیشه ناراحته که کسی توی زندگیش نیست… خودش به راحتی با هر کسی سکس می کنه…بعد که کسی میاد تو زندگیش ازش قول می گیره که با کس دیگه ای نباشه…از هفته ی دوم رابطه اش خودش دبنبال کیس های بهتر هست … و نهایتا خودش میره و روابط موازی برقرار می کنه!!!!!

-من تقریبا تمام دوستانم از اینکه همجنسگرا هستم اطلاع دارن …. جالب تر اینه که احترامی که از استریت ها دیدم در مقابل همجنگراییم رو توی جامعه ی همجنسگراهامون ندیدم

-همیشه از این شاکی بودم که چرا افراد بالای 18 سال با افراد پایین 18 سال ارتباط جنسی و عاطفی برقرار می کنن سکس یکی از ملزومات زندگی هست ، باشه اما همه چیزش نیست به خدا!!!!

-جالب ترین چیزی که وجود داره اینه که طرف باهات چت می کنه در حد بی افی میرین جلو وب و عکستم می بینه …اولین جلسه ای که می بینتت بهت می گه کیسم نیستی….بدتر از اون اینکه چند ماه با یکی بی اف باشی و بعدش از روابط موازیش خبردار بشی و بعد بهت بگه که از اولش کیسم نبودی!!!!

-میری تو روم سالم نکرده ازت aslمی خوان بعدم پوزیشن و قد و وزن…!!!! بعدم که می گی ورس میگه من تاپما!!!!!

-از بحث های بی هدف و کوبوندن هم دیگه توی وبلاگ ها واقعا خسته شدم….

—-به هر حال اینم از سهم من توی این بازی

نظر سنجی در فیس بوک

دوستانی یه نظر سنجی راه انداختن توی فیس بوک برای تعیین روز اقلیت های جنسی ایران

لطفا براتون مهم باشه و برین توی این کار مشارکت کنین

http://www.facebook.com/home.php?sk=question&id=1517506157588

سیالیت؟ یا امپراتوری پوزیشن های جنسی؟!

امروز پای صحبت یکی از کافه نشینا نشسته بودم که این مطلب رو گفت البته تو کافه نبودیم ، توی فیس بوک بودیم ….

مسعود عزیز ممنون بخاطر اجازه برای گذاشتن این مطلب توی کافه

ل والری،مثال آدم هایی را می زند که در تصادف جان خود را از دست می دهند،چون نخواسته اند چتر یا کیفشان زیر ماشین برود.!؛
رولان بارت که خود از پیشگامان نظریه های همجنس خواهانه است، تعبیری جنسی ازجمله ی والری به دست می دهد که «چه بسیار سوژه هایی که برای حفظ گرایش جنسی واقعی خود سرکوب، پراکنده و کور می شوند؛چون نمی خواهند که از یک کلیشه دست بکشند».
حرف روشن البته این است که: از سرماهای فلج کننده ی تاریخ و روزگار منجمد مابعید نیست که بسیاری پالتوهای اوهام را بپوشند تا از گزشِ نیش عقرب جرار فرهنگ رسوبی شان در مغاک یک مارک و لیبل ویژه سنگواره گردند و امکان بازیابی و آپدیت و تاراندن کرختی از رگ های یخ زده ای که جز چند قطره خون در آن نمانده است را از خود سلب نمایند.
مثلا پوزیشن بات، که برای یک مرد فوبیا های فراوانی با چگالی های بالا از ارزیابی احساس های کودکانه اش را رقم می زند؛ در زیر فشار جامعه ی هترو محور و مردسالار، به گونه ای آزار دهنده می شود که هر گونه خاستگاه کژدیسگی جسم وی را منطقا بی پاسخ می گذارد.
چرا؟!
چون مفروضات مشترک و دست به دست شده ی یک نسل او را نه متقاعد بلکه منهزم ساخته اند که مردانه گی و فضیلت هایش که از تجزیه و به خوانش تن دادن هم ابا دارند؛ نه فقط تصویر عینی انسان کامل، بلکه با پشتیبانی پارادایم مذهب مسلط تصویر فاعلیت مطلق خداوندی نیز هست چرا که خالق، صانع و واحد همه حکایت از فاعلیت جنسی و وحدانیت جبری احساس تاپ بودن دارند و احساس های خام یک جسم را از حوزه های پراکنده ی{حوزه ی دهانی و مقعدی و آلتی} نیاز های شهوانی خویش به قناره و صلابه می کشند.
در این میان ساتور ژانر و مد و کارکترهای مسلط اجتماع نیز به نوعی دیگر فقرات این احساس گرد گرفته را منکسر می سازند؛
آنجا که دروازه بانی گل می خورد یا پهلوی پهلوانی با زمین آشنا می شود کدامین یک از طیف های اقلیت جنسی هستند که موج های فراوان تحقیر و واپس زدگی را باید پذیرا باشند؟!؟پدیدارهایی که همه بیان نادرست و ارزشگذاری بی مقیاس انسانی ای هستند که به سمت حوزه ی واقعیت مردانه گی های به غایت متناقض اما به همین دلیل نیرومند چرخش داده شده اند.
جدای از ترانس ها که با اختلال هویت جنسی خود مواجهند، می توان باور کرد که مدل درجات هفتگانه ی داوکینزی، همخوانی بیشتری نسبت به سیالیت و ژله ای وار بودن پوزیشن ها جنسی القاء می کنند،جدای از ورستایل ها که سیالیت شان مسجل تر است تاپ ها نیز به استرئیت ها و بات ها نیز به ترانس ها نزدیک تر و شبیه تر تعریف می شوند.
اما گسست و فاصله گیری از امپراتوری نامتعادلی که پیش فرض عقلانیت یک ماتریکس جنسی است زهره ی شیر طلب می کند.
چرا که در مواجهه با تاریخ و مذهبی که همه ی معادلات ارتباطیش رندانه و شوخ محورانه و بسا با لودگی رقم می خورد؛و افق نگاه ها از اکثریت به اقلیت پیوسته عمودی توزیع شده است؛ چگونه می توان گسل های درونی خویش را از مرز کلیشه های صلب و سخت عبور داد وساحت سیالیت های غیر ویرانگر را به تجربت گرفت.

این تبیین گرچه در گستره ی همه ی گرایش های جنسی تعمیم پذیر نیست اما در خصوص پوزیشن های سکس، چه بسا در گردونه ی حقیقت های ضروری تجربی قابل بازبینی و تعریف خواستگاه های مجدد و کمرنگ تر شدن مرزهای کلیشه ای بتواند واقع شود
و حدیث تلخ کامی های کهنه را در مایه ای نو ترجیع و غنا بخشد. …..؛

پرچم دوستی

تو کافه نشسته بودم و داشتم پیپم رو چاق می کردم تا با یه قهوه فرانسه ی خوب از نوشته های براتیگان لذت ببرم…

پیپم که چاق شد، نگام افتاد به پرچم شش رنگی که با افتخار اونو به دیوار کافه نصب کرده بودم….

همینطور دود رو بیرون می دادم و از خودم می پرسیدم که  معنی این رنگها چیه؟حالا چرا رنگین کمون ….چرا مثلا گرافیک بوسه ی دوتا مرد نیست و…

اما مهم اینا نبود مسلماً

مهم اینه که هممون زیر این پرچم بطور واحد زندگی می کنیم… می دونیم که هممون هم حسیم و این بهم نزدیکمون می کنه….البته درستش باید این باشه ….

اینکه هرکی از هر جنس و رنگ و نژادی باشه ، مهم نیست … بی دین و مقدس مأب همه  و همه باید زمانی که زیر این پرچم بودن ، بخاطر اینکه هم حس همه ی اینها رو بگذارن کنار و با هم خوش باشن….

هفته ی پیش توی کافه یه بحث حسابی شد…یه عده ای به ایرونی گریشون می نازیدن و حتی به دیگر نژادها توهین می کردن…

یکی از دوستان خوب من که عرب بود از خودش دفاع کرد…بهش توهین کردن….

به هر حال ازشون خواستم که کافه رو ترک کنن….

چرا آخه؟ این حرکت های دگم زیر این پرچم نباید اتفاق بیوفته…

ساعتی از کافه

کرکره رو که دادم بالا دیدم یه نامه افتاده توی کافه
بازش کردم
جاتون خالی نباشه یه شخصی تا جایی که تونسته بود فحش و بدو بیراه بارم کرده بود و گفته بود میایم این پاتوق همجنسبازیتونو رو سرتون خراب می کنیم و همتونو می سوزونیم و قطعه قطعه می کنیم و اینا…
کلی حال کردم…
قابش کردم زدمش به دیوار….زیرشم یه کاغذ بنر گذاشتم 50 در 70 و یه ماژیک که برو بچه ها از همجنسگرا و استریت برای این دوستمون که خیلی مریضه یه چیزی بنویسن
به هر حال بدک نبود
رفتم یه چای سبز با نعنا به سبک مراکشیا برای خودم درست کردم و شروع کردم به گردگیری کافه….

آرشام پارسی و کمپین من یک همجنس گرا هستم خانم نادره افشاری

آرشام عزیز یک سری نظراتی داره درباره ی این موضوع که من لینکش رو می گذارم تو کافه

http://arshamparsi2.wordpress.com/2011/04/04/%DA%A9%D9%85%D9%BE%DB%8C%D9%86-%D9%85%D9%86-%DB%8C%DA%A9-%D9%87%D9%85%D8%AC%D9%86%D8%B3%DA%AF%D8%B1%D8%A7-%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%85/

تبریک عید

خوب سال نو همگی با تاخیر مبارک باشه

امیدوارم امسال سالی پر از شادی باشه برای همه…پر از عشق….وفاداری….جیب های پر پول….و…
امیدوام که همه بتونن طعم آزاد زیستن رو بچشن تو امسال…
دوستون دارم خیلی

باز گشایی کافه فصل در آدرسی جدید

خوب

بعد از اینکه اماکن عزیز به کافه ی ما گیر داد ….نتنها درشو پلمب کردن بلکه حتی درشم گل گرفتن و صاحبخونه ی عزیز(سرویس بلاگفا) از ما دفاع نکرد که هیچ بهشون کمکم کرد

بدم نشد…..

حالا اومدم اینجا تغییر مکان دادم

تا قبل از عید منو رو هم بهتون می دم